از عــرش خـــدا صــــدای پـــا مــی آیــد
بــی پــرده تــر از پـیـش خـدا مــی آیــد
گـر خـوب بـه قـلـب مـن تـوجـه بـکـنـیـد
از سـینه صدای یـا رضــا (ع) مــی آیــد
محمد عابدینی
1387
از عــرش خـــدا صــــدای پـــا مــی آیــد
بــی پــرده تــر از پـیـش خـدا مــی آیــد
گـر خـوب بـه قـلـب مـن تـوجـه بـکـنـیـد
از سـینه صدای یـا رضــا (ع) مــی آیــد
محمد عابدینی
1387
به بهانه ـی ولادت حضرت بانو
و ماه حاجی رندی ست در طواف حرم
و کـهکـشان که قـدم می زنـد کنار ارم
و مـن کــبـوتـر شــیـدای گــنـبـدت بـانـو
و آسـمان چه حـقیر است زیر بال و پرم
پی نوشت:
و آب قم که به سر شور عاشقی دارد!
و آفتاب که زل می زند به فـرق سـرم!
محمد عابدینی
1391/6/28
چقدر مـزّه ـی تـلخِ سکـوت تـکراری ـست
برای من که صدای تو چـای افطاری ـست
مــیـانِ خـــاطـره هایـت نــمـاز مـی خـوانم
کـه بـا شـکـفتنِ یادت بـهار اجباری ـست!
محمد عابدینی 1389
سلامِ قـلبِ مـرا کـی جواب خواهی داد؟
پیامِ تشنه لـبان کـی به آب خواهی داد؟
طـلـوعِ گـمـشده در شـرقِ غـربـتستان را
حواله سوی کدامین سراب خواهی داد؟
محمد عابدینی 1385
چـشمت وزید و از مـژه هایت عبـور کرد
تیـغی به کـف گرفت و دلم را مـرور کرد
با هر چـراغِ زخـم که در جانِ من نشاند
غـمخـانه ـی خـرابِ مرا غـرقِ نــور کرد!
محمد عابدینی 1388
راه طــــــولانــی ابـــروی تو طی خواهد شد
شب ظـلمانی گـیسوی تو طی خواهد شد
هـمه ـی مـسـئـلـه ها قـابل حـلّـنـد؛ بـدان!
راه لب های من و روی تو طی خواهد شد!
محمد عابدینی 1385
صـد فـاتـحه را دیـدم و یک حـمد نـدیـدم
صـد مـوعـظه را دیـدم و یک پـند نـدیـدم
این رسمِ جهان بود که در قلهی شادی
صـد قـهقـهه را دیـدم و لـبخــند نـدیـدم
محمد عابدینی
1385
دارم به چشم های شبت فکر می کنم
دارم به طعمِ چون رطبت فکر می کنم
لب باز کرده ای که نصیحت کنی و من
دارم به شاهکارِ لبت فکر می کنم !
محمد عابدینی
1391/3/6
بـر اشـک ـهای یاغـی خود چـیره می شوم
در آیـــه ـهـای فـــاتــحـه ام خـیره می شوم
در عــمـقِ جــاده هـای مـــه آلــودِ انــتـظـار
آهسته فـــیــد می شـوم و تـیره می شوم
محمد عابدینی
پی نوشت1: فـــیــد اصطلاحی هست در فیلمبرداری ...
انتهای یک پلان تصویر آهسته آهسته تیره می کنن تا نهایتا کاملا سیاه بشه ...
به این حالت فــیــد گفته می شه
پی نوشت2: اگه از این واژه خوشتون نیاومد می تونید واژه ی مـــحــو رو باهاش جایگزین کنین
به این می گن دموکراسی ادبی
شاید شبی گذر کنم از ورطه ی خیال
شاید شبی به خاک سپارم تن وصال
شاید در آستانه ی این بیت گم شـوم
شاید برای یک شب و شاید هزار سال