خاطرم هست مرا عاشق خود کردی تو
و سپس راهی بازار نخود کردی تو
رسم عاشق کشی و شیوه ی شهرآشوبی
جامه ای بود که در جامعه مد کردی تو
محمد عابدینی
1392/7/2
حافظ شیرازی:
رسم عاشق کشی و شیوه ی شهرآشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
خاطرم هست مرا عاشق خود کردی تو
و سپس راهی بازار نخود کردی تو
رسم عاشق کشی و شیوه ی شهرآشوبی
جامه ای بود که در جامعه مد کردی تو
محمد عابدینی
1392/7/2
حافظ شیرازی:
رسم عاشق کشی و شیوه ی شهرآشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
امشب بیا کمی بنویسیم از پدر
تا نحسی تمام قلم ها شود بِدَر
یک بیت می رود به المپیک شعر ها
وقتی ردیف و قافیه اش می شود پدر
محمد عابدینی
1390
نذر شهید کربلا که یک ماه دیگر مسافر شمشیر هاست...
مشعر ... عرفات ... عجب منایی داری
از زمـزم غـم چـه چـشـمه هایی داری
ایـن عـیـد سـعـیـد هم به قـربان تو باد
یـک مـاه دگـر چـه روضـه هـایـی داری
محمدعابدینی
1391/8/5
با بغض و حزن و گریه ی وافر نوشته ام
از روضـه های مـبـهم شـاعـر نوشته ام
جـایی میان دفتر اشـعار اهـل بـیت (ع)
این را برای حضرت بـاقـر (ع) نوشته ام
محمدعابدینی
1391/8/1
با خـود نـمی بـری تــو مرا من ولی تو را
بـاور نـمی کـنی تـو مـرا مـن ولـی تـو را
دیـگر بـرای عـاشـقـیـَم مـَدرکی مـخواه
عاشق نمی شوی تو مرا من ولی تو را
محمدعابدینی
1389
حــتـی بـرای فــاتـحـه هــم دیــر می شود
آن لحظه ای که عشق زمین گیر می شود
شـان نـزول عـشق سماوات چشم توست
ایــن آیــه در نــگاه تــو تــفـسـیر می شود
محمد عابدینی
1388
چـه حـال و روز غـریــبـی؛ چـه روزگـار بـدی!
بـه صـحـن خـلـوت شـعرم چرا سری نزدی؟
شـکـوفه های غـزل را تـگـرگ حـادثه ریخت
در آسـ......ــمـان خــیـالـم چـرا پـری نزدی؟
محمد عابدینی
1388
لبـــ تــشــنــه ــتــریـن زائـــرِ دریـای سـرابـم
دلــــ ــــداده و درمــــانـــده و در دام شـرابـم
شک نیست که تقصیرِ دو چشمِ شبِ او بود
این گـونه که دیـوانـه و سـرمـست و خـرابـم
محمد عابدینی
1389
سـیـب خـیـالِ روی تـو را گـاز می زنم
نـام تـو را که می شنوم سـاز می زنم
یک شب از آسمان خـیالم عبور کن...
پــروانــه وار دســت بـه پـرواز می زنم!
محمد عابدینی
1389
قــطـار قـافـیـه در ایــســتــگاهـ بــاران بـود
و چـشـم ـهـای غــزل خـیره بـر بیابان بـود
و یک نـفر که دلش مثل شعر می جوشید
و آسمان که لـبش مـاه بـود و خـندان بـود
محمد عابدینی
1390/7/6