سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سیب خیال

 

از بس به گریه شعر نوشتم برای تو
اشکی نمانده تا که بریزم به پای تو

جای تو بین شعلهِ سوزِ دلِ من است
هرگز نخواستم بنِشینم به جای تو

بگشای چشم تا که ببینی چه می کِشم
از دستِ چشمِ فتنه گرِ بی وفای تو

دل می بری و وعده که دل می دهی به من
گوشِ فلک همیشه پر از ادّعای تو

صبری نمانده در دلِ بی تابِ بیت ها
پَر می کِشد دلِ غزلم در هوای تو

با تو چه می کند خبرِ اشک و آهِ من؟
با من چه می کند رگه های صدای تو؟

می خواهمت چنان که دلِ بغض، گریه را
بگذار صادقانه بگویم: فدای تو

محمّد عابدینی
1397.12.11